صبح که بیدار شدم اولش فکر کردم مردم. یکم طول کشید تا به خودم بیام و بفهمم نه بابا متأسفانه زندم. قلبم خیلی درد میکنه و دست و پام یخ کردن و دستام مدام میلرزن. هنوز تو بهتم. نمیتونم باور کنم. من بچه نیستم که دچار احساسات دخترای ۱۸ ساله شده باشم. همینش بیشتر داره عذابم میده. مهدی به کاری که با من کردی افتخار هم میکنی؟ مهدی و ساحل ... نمیتونم باور کنم که چی به سرم اومد. مرگ بزرگترین آرزومه. میرم پیش مامانم. اون هوامو داره. قلبمو تیکه تیکه نمیکنه. مامان جونم من بی نهایت مشتاق اومدن پیشتم.
+ نوشته شده توسط Sahel در پنجشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 9:27 |
شوکه ام...برچسب : نویسنده : sahelmehdi بازدید : 171